تمامی این جُستار حول این حدیثِ نفیس از امام صادق(ع) پا گرفته است: کُونوا دُعاة النّاس بِأعمالِکُم وَ لا تَکونُوا دُعاة بِألسِنَتِکُم: مردم را با عمل خود به نیکی¬ها دعوت کنید نه با زبان: مردم را به اعمالتان به نیکی فرا خوانید، نه با زبا ن هایتان. شاید در هیچ بُرشی از تاریخ جهان به اندازه ی عصر حاضر واژه تولید نشده باشد. به بیان دیگر بشر در هیچ کجای جغرافیای حضور خود بر کرّه ی ارض تا این پایه سخن نگفته است. گزّاف نگفته ایم اگر حرف و سخن را بزرگترین تولید بشر جدید بدانیم. او به یاری تکنولوژی و فراورده های رنگ به رنگ و نوشونده ی آن توانسته است با هر کسی در هر نقطه ی جهان و به هر میزان که می خواهد سخن بگوید.در جهان پیشامدرن و در غیبت تکنیک که فرزند بلافصل علم مدرن است آدمیان به ندرت سفر می رفتند و کم تر از این، پا را مرزهای سرزمین مألوف خود فرا می نهادند. بسیاری از آنان در همان جایی که چشم به جهان گشوده بودند، رخت از جهان برمی بستند و بی هیچ نشانی از حضور، دنیا را به مقصدی نامعلوم ترک می گفتند تا کِی دیگر بار به بیان احمد شاملو جنابِ اسرافیل در جاز شلخته اش بدمد و در خاک خفتگان را از گورهای کهن برخیزاند. آن چه مرا بر آن داشت تا با الهام از آن کلام تابناکِ به نوشتن این جُستار اهتمام ورزم، حجم انبوه و خیره کننده ی سخنرانی ها، نشست ها، سمینارها، همایش ها، بیانیه ها و برنامه هایی که در طول سال و به بهانه های مختلف در جای جای خطّه ی تاریخی مان برگزار می شود و بیشنیه ی آن ها بی هیچ تأثیر مثبتی در بازشناسی مسائل و درمان معضلات و مشکلات و تحمیل هزینه های گزّاف به کشور خاتمه می یابند و دریغ از اندک تلاش و یا دغدغه ی رهگشایی برای آسیب شناسی عملکرد محافلی از این دست و یا مهم تر از آن برگزاری همایشی ملّی زیر عنوانِ «بررسی موانع ساختاری اجرایی شدنِ نتایج پژوهش های دانشگاهی در رشته های علوم انسانی». در این میان خیلِ انبوهِ پایان نامه های کارشناسی و کارشناسی ارشد و رساله های دکتری محصور و محبوس در کتابخانه های مرکزی دانشگاه ها؛ که بیشترین سهم آن شوربختانه نصیبِ علوم انسانی است- شاخه ای از علم که وضعیتِ اینجایی و اکنونی آن نمادِ مظلومیتِ دانش و دانش وَر در این گوشه از جهان است یکی داستان است پُر از آبِ چشم. ایران به شهادتِ آمار و بُمباردمان بی مانِ رسانه های رسمی دستِ کم در میان کشورهای منطقه به لحاظ تولیدِ مقالاتِ علمی گویِ سبقت را از رقبا ربوده است؛ با وجودِ این در بسیاری از پدیده های نامطلوب و این بار نه در عالَم نظر و بر روی کاغذ که در پهنه ی واقعیت با سرعتی شگفت به ناکجا می رود. آمار سرسام آور جان باختگان تصادفاتِ جادّه ای، سیر صعودی و فاجعه بار منحنی طلاق، تغییر بُنیان کَنِ الگوی مصرف و شمار فزاینده ی معتادان به مواد مخدّر صنعتی و روانگردان که از حاشیه های شهرها به متن روستاها دامن گسترده است و بسان زمهریر مرگ جوان های سرگشته را به خاک می افکند و آن سو تر طوفان شبکه های اجتماعی؛ بی تالک و تلگرام و فیس بوک که در فقر آگاهی های عمیق اجتماعی و آسیب شناسی معطوف به شناختِ مخاطرات و کاهشِ صدمات، نهالِ زندگی را از بیخ و بُن برمی کند. از دیدِ نگارنده ی این سطور راهی به رهایی، «کم تر سخن گفتن» و «بیشتر عمل کردن» است. نوبتِ گفتارهای بی ثمر و نوشتارهای بی اثر به سرآمده و جامعه اینک بیش از هر زمانِ دیگری محتاج کردارهای مُصلحانه ای است که از آبشخور اندیشه های بلند سیراب شده اند. چه؛ به بیانِ شیخ شیرین سخن: سعدیا گر چه سخندان و مصالح گویی/ به عمل کار برآید به سخندانی نیست.. مَباد که مصداق این سخنِ خداوند در کتابِ کریم باشیم که خلق را به نیکی فراخوانیم و خویشتن را از یاد بَریم(أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ/ بقره-44) و مگر نه این که «بخشش» را تنها با «بخشیدن» می توان آموخت؟!. مراد از طرح این ایده نه دعوت به سکوت و خزیدن به کنج عافیت یا نسنجیده و نییندیشیده کاری از پیش بُردن!، بلکه فراخوان به گزیده گویی و سنجش بازخوردِ گفته ها و نوشته هاست وگرنه گفتن و نوشتنْ آن زمان که روشمند، علمی و ناظر به توصیف و تحلیل مسائل و دستِ آخر طرح توصیه هایی چند برای گذار از وضع نامطلوب و یا توسعه ی مرزهای دانش باشد، فریضه ای است که اهتمام بدان بر آگاهان و اندیشه وَران پوشیده نیست همْ از این روست که صاحب منصبان و مسئولان بی آن که بدانند و حتّی گاه بخواهند کار و کردارشان زیر ذرّه بینِ نگاهِ تیزبینِ صاحب نظران و مردم کوچه و بازار است و رفتار آنان خواه زشت یا زیبا ملاک داوری افکار عمومی و در بسیاری از موارد الگوی عمل آنان است!. پس بَر ایشان است که گفتار و کردار خویش را از زَرق و سالوس و دروغ و دَغَل بپیرایند و بر این دقیقه ی اخلاقی سترگ تفطّن یابند که سنگِ بنای دیوار بی اعتمادی و شمارشِ معکوس زوال آن گاه نهاده و آغاز می شود که «شکافِ میان گفتار و کردار» روز به روز عمیق تر و افزون تر شود.